مفهوم معماری برند
هدف اصلی پیادهسازی استراتژی برندینگ، ساخت یک برند قدرتمند است. چرا که داشتن یک برند قوی، در نهایت به افزایش نرخ بازگشت سرمایهی کسب و کارها منجر میشود.
معماری برند یا Brand Architecture، چگونگی سازماندهی، مدیریت و ورود به بازار را برای تمامی برندهای یک سازمان تدوین کرده و پیادهسازی استراتژیهای برندینگ را ساده میکند. معماری برند را میتوان صورت بیرونی استراتژی گسترش کسب و کار دانست. معماری برند در صورتی کارآمد است که با توجه به شناخت صحیح از بازار و استراتژی برند رقبا، به درستی تعریف و تدوین شده و با اهداف و چشمانداز کسب و کار شما همراستا باشد. مدلهای متنوعی از معماری برند موجودند. در این مقاله به معرفی ۳ مدل مشهور در معماری برند میپردازیم.
Branded House
در معماری Branded House یا Corporate Brand Architecture، کمپانی اصلی به عنوان منبع اصلی هویت تمام برندها قرار گرفته و به عبارتی مانند برند مادر، به برندهای زیرمجموعه خود اعتبار میبخشد. در این حالت، استراتژی هریک از محصولات جداگانه اما همراستا با برند مادر تدوین میشود و غالباً نام برند مادر یا بخشی از آن را به دوش میکشند. برای مثال: خانواده محصولات برند اپل شامل iPhone, iPad, iTunes, iCloud و… دارای سبک معماری Branded House هستند. مثال دیگری از Branded House کمپانی گوگل است که زیرمجموعههای زیادی از جمله Google Drive, Google Translate, Google Calendar, Gmail, Google News و… دارد.
House of Brands
در این سبک از معماری برند، بر خلاف مدل قبلی، برندهای زیرمجموعه دارای هویت مستقل بوده و کاملاً جداگانه عمل میکنند. ممکن است این برندها از جهت محصولات، خدمات و سهم بازار بسیار متفاوت باشند. در معماری House of Brands، صحبتی از برند مادر به میان نمیآید و در بسیاری از موارد ممکن است حتی مصرفکنندگان با وجود وفاداری به برند زیر مجموعه، برند مرجع را نشناسند. برای مثال، کمپانی (Procter and Gamble)P&G برند مرجع برندهای معروف Tide, Pampers, Gillette, Head & Shoulders, Crest, Always و … است. همچنین برندهای Snickers, M&Ms, Orbit, Extra, Twix و … برندهای زیرمجموعهی برند Mars هستند.
Hybrid
در این سبک از معماری برند از ترکیب دو مدل فوق استفاده میشود، به گونهای که برند مرجع، برندی شناخته شده است و خودش به عنوان یکی از زیرمجموعهها فعالیت کرده و برندهای زیرمجموعهی دیگر با گذشت زمان به صورت مستقل گسترش مییابند. برندهایی مانند Pepsi-co و Amazon و Coca-Cola از استراتژی ترکیبی برای گسترش برند خود استفاده میکنند. معمولاً زمینهی بهکارگیری استراتژی ترکیبی هنگامی فراهم است که یک برند مشهور و قدرتمند، محصول خود را روانهی بازار کرده است و تمایل دارد کسب و کار خود را با تولید محصولات متفاوت، گسترش داده و یا به طور مستقل به بخشهای جدیدی از بازار ورود کند.
گسترش برند، یک شمشیر دولبه!
به طور کلی میتوان گفت گسترش برند شمشیری دولبه است و انتخاب نوع معماری برند، نقش بسیار تعیین کنندهای در موفقیت استراتژیهای برندینگ و توسعهی برند دارد. برای مثال انتخاب استراتژی Branded House به صورت پیشفرض میتواند ریسک کمتری در مقایسه با مدلهای House of Brands و ترکیبی داشته باشد و مدیریت آن سادهتر خواهد بود.
لازم است بدانید استراتژیهای گسترش برند یا Brand Extension الزاماً موفقیت آمیز نیستند. در ادامه جهت آشنایی بیشتر با پیامدهای گسترش برند و ریسکهای آن، به توضیح دو مفهوم Brand Cannibalization و Brand Delusion میپردازیم.
Brand Delusion
این پدیده زمانی اتفاق میافتد که یک برند، در استراتژیهای گسترش برند خود اشتباه عمل کرده و با ورود به بخشهای نامربوط بازار، به هویت برند اصلی و پرچمدار خود آسیب میرساند. برای مثال، کمپانی Levi’s برندی سرآمد در تولید پوشاک راحت، بادوام و مناسب برای استفادهی روزانه است. در اوایل دههی 1980 میلادی، برند Levi’s با وجود سهم بازار وسیع، تصمیم به گسترش هرچه بیشتر آن گرفت. یکی از استراتژیهای گسترش این برند، تولید کتهای کلاسیک مردانه بود. این محصول، هویتی متفاوت از برند Levi’s داشت و به همین سبب مشتریان نتوانستند به آن اعتماد کنند. در نتیجه، نه تنها این استراتژی موفقیت آمیز نبود، بلکه سبب شد به چهرهی شناخته شدهی این برند معروف خدشه وارد شود.
Brand Cannibalization
پدیدهی Brand Cannibalization هنگامی رخ میدهد که پس از گسترش برند، محصول جدید بخشی از سهم بازار محصولات قبلی برند مرجع را از آن خود میکند. توجیه شرکتها برای انجام این کار این است که اختصاص یافتن بخش اعظم فروش به محصول یا برند جدید، نرخ بازگشت سرمایه را بیشتر افزایش میدهد. با این حال، ممکن است استراتژی هدایت مشتریان در قیف فروش به سمت محصول جدید، همواره درست از آب درنیامده و به شکست منجر شود. به عنوان مثال، گسترش برندهای اکتیو و اوه که هویت نسبتاً مشابهی در ذهن مخاطبان خلق کردهاند، میتواند مثال موفقی از Brand Cannibalization برای شرکت گلرنگ باشد.
افزودن نظر